نعمت چشایی

ساخت وبلاگ
سلاماولیش لنتی حمید بود.. همین الان به شوهر زنگ زدن که فردا صبح زود بره ملاقاتی حمید. اولین باره می خواد بره.. بهش گفتم یکم آجیل بزارم ببر؛ میگه اونجا خوراکی نمیزارن فقط باید پول بریزیم کارتش. گفتم سر راه اول براش واریز بزن که دست خالی نباشی بعد برو.بعدشم خودم رفتم تو نت سرچ کنم که میزارن آجیل ببره یا ن؟ که بالکل حالم بد شد از اسم اون مکان لعنتی و تصورش..بعدشم یکجا دیگه رفتم آهنگ غمگین نوشته بود..یکجا دیگه م از حال بد گربه ش نوشته بود..و اینچنین شد که حال خوبم عوض شد و ی کوچولو تپش قلب گرفتم.حمید لنتی باعث و بانیش شد.......الاااهی آمین که همیشه برای همه خیر باشه و سلامتی و برکت و حال خوب و آآآآآآززززززاااااااددددددی ی ی ی ی ی تاريخ چهارشنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۲سـاعت 0:0 نويسنده ونوس| | نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1402 ساعت: 22:19

سلامنمیگم هنوز از تختم دل نکندم و کیف میکنم از لش بودنم که کسل نشین نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1402 ساعت: 22:19

سلامالهی آمین که حال تن و روح و جیبتون خوبه خوب باشه.امروز قسمت شد یک‌ دوست ۱۴ ساله وبلاگیو دیدم. کجا؟ تو مطب دکترش. چرا؟ بخاطر رد و بدل کردن یک سری چیز میزا. خلاصه که دیدار کوتاه و جالب و پرهیجانی بود.بعد هم رفتم ملاقات اومی! همون نزدیکا بود .. سخت میزارن ملاقات بری.. نگهبان با نگاه پرسید کجا؟ حالتش بامزه بود و تا اومدم جواب بدم خنده م گرفت و پخ زدم زیر خنده.. تا میومدم لب باز کنم دوباره خنده هه میومد و با نگهبان جفتمون می خندیدیم. آخرش شماره اتاقشو که زورکی‌گفتم اشاره کرد برو.. ولی کلا تو سالن تا طبقه بالا نیشم بیش از بناگوش باز بود و مایه آبروریزی!!+ امشب‌ غلام(شوهر) گفت از تو خیابون یک پتو یکم سالم پیدا کرده و گذاشته صندوق عقب برای پوشوندن کنتور آبهای مجتمع!!وای وای حالم بهم خورد از تصور یک پتوی کثیف از تو خیابونا و اینکه به دستشو لباساشو صندوق عقب زده بود.. هم دعوا و قارقار کردم که وقتی پتو میندازن کنار خیابون و تو آشغالا که یا صاحبش مرده! یا جیشی و کثیف بوده و مجبور شدن بندازنش بیرووون..صندوق عقبو که نشد کاری‌کنم‌ ولی خودشو تا کلید انداخت تو در، در حالیکه فحش خواهرمادر فراوان می داد، با لباساش هل دادم تو حمام. تاريخ سه شنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۲سـاعت 1:9 نويسنده ونوس| | نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1402 ساعت: 22:19

عای ننه الهی که قربونش بره ننه فرحشششش

عکس میلیو پیشی ادامه گذاشتم

نمی دونم حجمش بالاس دیده میشه یا نه

نشد سایزشو کم‌کنم

تاريخ دوشنبه ششم آذر ۱۴۰۲سـاعت 17:11 نويسنده ونوس| |

نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 17:07

دکتر پول پرستی که گفته بود ده میلیون بده مطبم جراحی کنم گفته بود بعد جراحی باید باند کشی محکممم ببندیم و درن میزارم.. دوروز بعدش بیا درن‌ بردارم و چند روز بعدش باید بخیه بکشی!ولی اینجا با وجودیکه ۱۸ میلیون هزینه بیمارستان دادم سهم فوق تخصص جراح و فلوشیپ فقط ۴میلیون شد .. و اینجا بود که فهمیدم اون دکتر عوضی پول پرست به خاطر اینکه حتی از هزینه بیمارستانم‌بیشتر‌نصیبش میشه تو مطبش،به همه مریضای بیچارش میگه عملت ساده س و بیا تو مطب!! وجدان نداره واقعا؟؟حالا وقتی از عمل اومد بیرون دیدم براش درن نزاشته.. فقط باند پیچی در حد سبک‌و معمولی بود. وااای تو دلم وولووله شد و پر از استرس و نگرانی.. گفتم حتمااااا قراره به زودی جراحی دیگه شه و دیگه درن نزاشتن و بی فایده بوده! آخه تو اکثر مریضا شنیده بودم درن میزارن.داشتم دیوونه میشدم. نصف شبی هی تو نت گشتم و یهویی پیج کم کار دکترو پیدا کردم. به پیجش میخورد قدیمی ولی کم‌کار باشه. از روی استیصال شروع کردم پیام گذاشتن.. گفتم نهایت ادمین میخونه و جواب نمیده یا در نهایت هیشکی‌ نمیخونه.نوشتم مامان غزلم که امروز جراحی داشت خیلی دلهره دارم.....دقیقا بعد ۵ دقیقه با کمال تعجب دیدم خود دکتر مهربون جواب داد. نوشت مطلقا جای نگرانی نیست و خیالت راحت باشه. قطعا که خوش خیم هست و فرستادم پاتالوژوی..واااااای تا آسمون دعاش کردم که خیالمو اون شب راحت کرد. اصلا ازین رو به اون رو شدم..همونجا دعا کردم که الاااهی جواب همه جراحی ها خیر باشه و ختم به خیر شه. واقعا واقعا واقعا سخته درگیر شدن تو مسائل حاشیه این مریضی های لعنتی. خدا خودش همه رو شفا بده و سر و کار هیچکسو به دکترای پول دوست عوضی و بی وجدان نندازه.پولی که قرار بود بدیم اون خانوم دکتره کوفت کنه بجاش دادم اتاق نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 17:07

سلامبعضیا خیلی پررو تشریف دارن، بهشون لطف هم که کنی ولی بعدش بخوای حقتو بگیری تو میشی آدم بد داستان و از تو بی ادب تر نیست!این مورد میتونه تو قرض پول و امانتی دیگه باشه تا اعتماد کردن به مریض و مشتری و ارباب رجوعی که باهاشون سر و کار داری.مدتی قبل یکی از مریضهای باکلاس!! کلینیک شروع کرد به سفارش غذای خشک و کنسرو و مکمل تقویتی برای سگ خودش بااضافه سگ های حمایتی یک پناهگاه!! هر سری سفارششو میفرستادیم و می گفت تو حساب شخصیم بزنید تا دوست پناهگاهیم خودش براتون واریز کنه.. هر سری هم میگفت شماره کارت نمیخواد.. شماره حساب دکترو دارم..دو بار و سه بار خرید زد و بعد هم قبل اینکه تو سیستم درست کنم به منشی دکتر میگفتم مطمئنی واریز زده؟ می گفت آره پیامک واریزیشو برای من‌فرستاده..سری آخر که با مشتری در تماس بودم و گفتم پیامک واریزیتونو برای منشی نفرستادید که! گفت عههه بزار از دوست پناهگام بگیرم برات میفرستم که تو سیستم درست کنی.... پیامکی که فرستاد بنظرم جمع و جورتر از بقیه پیامکهای واریزی بود. عکس نبودا. مثل همیشه حالت کپی پیست بوده که برای منشی! هم میفرستاده و این سری بمن فرستاد و شک کردم که درست باشه.به منشی کلینیک که گفتم یهو به خودش اومد گفت نکنه همه واریزی هاش تاحالا الکی بوده!!دیگه رفت حساب دکترو تو همون روزهای خاص چک کرد و دید نه واقعنی هیچ مبلغی تو اون قیمت برای دکتر نیومده و اینجا بود که تازه منشی فهمید که این مشتری شیک!! کلینیک داره به اسم پناهگاه حیوانات سواستفاده میکنه نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 17:07